چنان شوق رهایی داشت
که تنها یک لحظه غفلت کردم
پر زد و رفت
و چنان عشق آزادی داشت
که نه نگاه منتظرم را دید
و نه دلواپسی دلم را
پر زد و رفت
و چنان شوق آسمان داشت
که التهاب اسارت
در شعاع رنگارنگش آب شد
پر زد و رفت
می دانم که دیگر نمی آید
اما…
قفس زندگی ام
پر است لز جای خالی پرواز
…
بی اعتنا و سبک اما
پرنده
پر زد و رفت …
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/5/11 توسط ♥®♥شایگان